در پی تلاش فراوان برای یافتن عوامل تـجـاوز در زندانها و پس از ارائهی مدارک مورد نیاز از جانب شاکیان، تعدادی آلــت در حال فرار دستگیر و حوالهی مسئولان مربوطه شدند. ظاهرا به دلیل مجاز بودن آدمکشی در «اوضاع حساس کنونی»، برخی از این آلتها قصد داشتند تحت هویت جعلی «آلت قتاله» از کشور خارج شوند اما پس از بررسیهای کارشناسانه « تـنـاسلی» بودن آنها به اثبات رسید
وظیفتو هر وقت انجام بدی تازه ست
پاسخحذفبرای شفاف سازی اسم مسئولان هم بگو
پاسخحذفمیگن دکتر ابولقاسم حالت -طنزپرداز و ادیب معروف- در بیمارستان بستری بوده. یه روز دکتر بهبودی -از ادیبان معروف- میره ملاقاتش. از اونجا که هر دو اهل طنز و مطایبه بودن، دکتر بهبودی رومیکنه به دکتر حالت و میگه: ...خب "حالت"؟...چطوره احواله "آلت"؟
پاسخحذفمرحوم حالت هم بی معطلی میگه: الحمدلله...رو به "بهبودی" است!!!
این ’آلت‘ هم از اون کلمه هاست که در سیر تاریخی خودش ’حالت‘های مختلفی بخودش گرفته.
پاسخحذفهمونطور که کدئین گفت گاهی ’آلت قتل‘ حالتِ ’آلت تناسلی‘ میگیره و برعکس.
یه نمونه دیگه ش هم وجود داره: ’آلت لهو و لعب‘ هم میتونه حالت ’تناسلی بگیره.‘
میگن میون اهل طرب از همه بدبختتر نینوازان!
اینم یه پیشینه تاریخی داره: میگن ناصرالدین شاه اگر از کار مطرباش خوشش میومد، دستور میداد توو آلت لهو و لعب هر کدوم رو پر کنن از اشرفی. این وسط نوازنده تار و تمبک و سنتور که جای کافی داشتن خیلی خوش بحالشون میشد. این نینواز بدبخت بود که آلتش جایی برای قبول اشرفی نداشتو سرش بی کلاه میموند!
از اونطرف، وای به روزی که شاه از آهنگ مطربا خوشش نمیومد. دستور میداد آلت موسیقی هرکدوم رو بکنن توو ماتحتشون! خب طبیعیه که ماتحت، به جهت خصوصیات طبیعی پذیرایه این اقلام آلات با این سایز نبود (یا شایدم قابل نبودن!). این وسط تنها نینواز ننهمرده بود که نیِش به لحاظ سایز مناسب بود ( یا شاید ماتحت فقط اونو قابل میدونست!)
سلام...من اولین باره گذرم به اینجا می افته...خیلی خوشم اومد از نوشته هات... راستش اومدم نظر بدم دیدم پستت و کامنتاش زیادی سکشوال شده...این بود که ترجیح دادم نظرمو نگه دارم برای خودم!
پاسخحذفبهر حال خوشمان آمد...با اجازه می لینکیمتان:دی
سلام
پاسخحذفالبته اين كه گفته شده الت دست بيشتر به خاطر شرم و حيا بوده، تلفظ صحيحش دست به الته.
پاسخحذفشايد هم الت به دست بوده كه به مروو زمان بش حذف شده و شده الت دست.
پاسخحذفوالا چي بگم.
خدا ميدونه.
حالا چرا همهگي به اين الته گير داديد. چيز ديگري نيست تا شمارو سر گرم كنه.
پاسخحذفالبته بايد متذكر بشم كه الت سرو گرم نميكنه.
پاسخحذفبلكه سرش گرم ميشه و جاي ديگرو گرم ميكنه.
همه تون شدین آلت دست کدئین!!!
پاسخحذفدر این حالت هرچی میخاین بنویسین اصلا به "آلتشم" حساب نمیکنه!
ناشناس جان! اما فکر کنم کامنت تو رو به "آلــتش" حساب کنه، مبارکا باشه
پاسخحذفدوستی از دیار سنه دژ؟ اسمای جدید واسه خودت درست کردی ناقلا! یه دوست «معلوم الحال» هم که پیدا کردی. نمایشگاهو راه انداختی جیگر؟
پاسخحذفدوست معلوم الحال یعنی همون معلوم ال"حالت" دیگه؟! نه؟
پاسخحذفخوب شد نشدیم معلوم ال"آلت" ....حیثیتمون رفته بودآآآ
معلوم الحال جان! در این "حالت" -یعنی گاوپیشونی سفید بودن- بین معلوم الحالت بودن و معلوم الآلت بودن وحدت تام برقراره به این معنا که حالت شما همان آلت شماست و آلت شما همان آلت شما!
پاسخحذف"حالت شما همان آلت شماست و آلت شما همان حالت شما"
پاسخحذف...پس آلت ما چی؟!!!
ای بابا این حرفا چیه؟
پاسخحذفآلت ما و شما نداره!!!
معلوم الحال جان؟ "آلت ما شما نداره"؟ شب عروسی پس مارو یادت نره!
پاسخحذفبه قول حافظ میگه
شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست
به شرط آنکه بود آلتم از آنِ شما!
به جای آلت از کنترل شیفت استفاده کن.
پاسخحذفبه جای آلت از کنترل شیفت استفاده کن.
پاسخحذف