۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

۹۵۴. پریود در دوران گذار

واکنش مثبت و منفی به ترانه‌ی شاهین نجفی و محسن نامجو با نام «پریود» کم نبوده؛ ظاهرا این ترانه توجه‌ها را جلب کرده و عده‌ای دارند در حسن و قبحش قلم می‌زنند. همین کافی است تا چند خطی درباره‌اش بنویسیم.‏

بخش‌های بسیاری از جامعه‌ی ما در «دوران گذار» هستند و این ترانه هم فرزند همین دوران است. برای جامعه‌ی «ممنوع‌کننده»، «پاستوریزه» و «از خود بریده‌ی» ما، هر چیزی ابزاری است برای مواجهه با خود. البته این مواجهه ممکن است در «مبتذل‌ترین» یا «موجه‌ترین» شکل صورت بگیرد، اما شکل این مواجهه چندان مهم نیست. این مشخصه‌ی «دوران گذار» ماست. دوران گذار می‌آید که برود. این ترانه‌ها هم می‌آیند، تلنگری می‌زنند و از یاد می‌روند (این نه از اهمیتشان می‌کاهد و نه بر آن می‌افزاید). تن زدن از وضع موجود مشخصه‌ی دوران ماست؛ برای جامعه‌ی در حال گذار، صرف خروج از چارچوب سبب ذوق‌زدگی و خشم می‌شود.‏

داستان عکس‌های برهنه‌ی گلشیفته را یادتان هست؟ عده‌ای می‌گفتند این کار دامن زدن به «کالاشدگی تن» است و عده‌ای دیگر آن را «به رسمیت شناختن تن» می‌دانستند، اما به واقع هیچ‌کدام نبود. این ترانه هم همان داستان را دارد. جامعه دارد پوست می‌اندازد و در این فرایند، هر پدیده‌ای که تاکنون زیر پوست فرهنگ سرکوبگرمان حبس شده بود، دارد بیرون می‌زند.‏

فرهنگ سرکوبگر هم «فکر» را می‌کوبد هم «بی‌فکری» را، هم «هنر موجه» را و هم «هنر مبتذل» را. برای اجتماع سرکوبگر «روشنفکر» یا «لمپن» فرقی نمی‌کنند، اگر نخواهند به «روایت غالب» تن بدهند. فرهنگ سرکوبگر حتی «تحجرِ خارج از چارچوب» را هم به رسمیت نمی‌شناسد.‏

ما فعلا داریم خودمان را بالا می‌آوریم و این بالا آوردن مشخصه‌ی ضروری دوران گذار ماست. فکر کردن به اینکه این دست ترانه‌ها متحجر است یا پیشرو کمی برای ما زود است؛ باید از دل موقعیت، موقعیت را فهمید. ما فعلا هیجان‌زده‌ایم. به بیان دیگر، جامعه‌ی ما عجالتا دارد خودش را در خودش می‌بیند و بازمی‌شناسد و از این مواجهه خشمگین و ذوق‌زده می‌شود.‏

۷ نظر:

  1. چرا همیشه این پوست انداختنها و تغییرها و خود را در آیینه دیدن ها و ... فقط از طرف چند نفر اتفاق می افته؟ اگر در جامعه پراکنده و پخش بود حرف شما شاید درست بود

    پاسخحذف

  2. من کاملن قبول دارم.وقتی خواهرم می خواست این ترانه رو بهم

    بده گوش کنم گفت می ترسم از نامجو بدت بیاد...و ما گوش کردیم

    و بدمان نیامد. با شاهین نجفی اما مدت هاست مشکل دارم.از زمان

    خواندن ترانه برای لس آنجلسی ها.حالا بماند.غرض این که حرف شما

    درست است.

    پاسخحذف
  3. بسیار نوشته‌ی درست و جالب و قشنگی بود.

    پاسخحذف
  4. استفاده با اجازه یا بدون اجازه ولی بدونِ ارجاع از این پست شما.
    http://kodoiin.blogspot.dk/2013/02/blog-post_19.html

    پاسخحذف
  5. لینک در کامنت قبلی اشتباه بود! این درست است:
    shamsolemaare.blogspot.com/2013/03/blog-post_2740.html#comment-form

    پاسخحذف
  6. و این است که هر کسی حکایت ملتی رو در کلاف سر در گم خودش گره می زند!

    پاسخحذف
  7. جامعه ی ما خیلی خیلی پیچیدس ، از الگوی جوامع دیگه به ندرت پیروی می کند . من فکر میکنم روند این مرحله ی گذار که شما توضیح دادین خصیصه ایست در اکثر جوامع دیگرشکل می گیره. سوالی که برای من پیش اومد این بود که آیا این ها اولین اتفاقات بحث برانگیز هنری اجتماعی هستند که در تاریخ ما افتادند؟ آیا ما مرحله ی گذار رو با اتفاقات دیگری تجربه نکردیم؟ چجوری با اونها برخورد کردیم.. این ها همه سوالاییه که با خوندن این مطلب بسیار جالب برام بوجود اومد.

    پاسخحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید