در لحظهای که دیکتاتوری آدمکش به فجیعترین شکل کشته میشود، با دو احساس مواجه میشوی: احساس آرامش یا شاید لذت از مرگ دیکتاتور و احساس انزجار یا شاید ترس از وحشیگری قاتلانش
پایین کشاندن دیکتاتورها لذتآور است اما بحث دربارهی آن روی سکهی دیکتاتورهاست. دیکتاتورها مروج «کینه» اند و با این کار، گرچه خود را از میان میبرند، استمرار «دیکتاتوری» را تضمین میکنند
خشونت وقتی با کینه ترکیب شود، به چیزی نمیانجامد جز بازتولید کینه. «کینه» نه گفتگو میشناسد، نه دموکراسی و این گونه است که برای مهار کینهی بازتولید شده، ممکن میشود که قاتلان دیکتاتور فعلی به دیکتاتورهای بالقوهی آینده تبدیل شوند
خلاصه که دیکتاتورها میتوانند با مرگشان، «دیکتاتوری» را زنده نگه دارند
در ادامه، بخوانید
پایین کشاندن دیکتاتورها لذتآور است اما بحث دربارهی آن روی سکهی دیکتاتورهاست. دیکتاتورها مروج «کینه» اند و با این کار، گرچه خود را از میان میبرند، استمرار «دیکتاتوری» را تضمین میکنند
خشونت وقتی با کینه ترکیب شود، به چیزی نمیانجامد جز بازتولید کینه. «کینه» نه گفتگو میشناسد، نه دموکراسی و این گونه است که برای مهار کینهی بازتولید شده، ممکن میشود که قاتلان دیکتاتور فعلی به دیکتاتورهای بالقوهی آینده تبدیل شوند
خلاصه که دیکتاتورها میتوانند با مرگشان، «دیکتاتوری» را زنده نگه دارند
در ادامه، بخوانید
کاملا بجا و مفید مرور کردید...به هر حال اینها نسل تربیت شده کتاب سبز آن دیکتاتور هستند
پاسخحذفدیکتاتورها بر دو دسته اند:
پاسخحذف۱.)دیکتاتوری بالادستی ها که همیشه زنجیری بر پای ساکنین مملکتشان بوده و بر پای تولید سنگینی میکند. این نوع دیکتاتوری معمولا پایشان چوبی است و هرچه اعمالشان زورگویانه تر باشد عمرشان کوتاه تر میشود، تا زمانیکه شهر وندان آنانرا از اریکه قدرت پایین کشیده و بزباله دان تاریخ بفرستند، مانند قاجارها و ۲ پهلوی ها و اربابانشان همچون آدولف هیتلر.
۲.) دیکتاتوری پایین دستی هاکه در عین حال دموکراسی برای تمام پایینی ها بوده و بنفع اکثریت شکننده هر نوع اجتماعی میگردد. طبق تجارب تاریخی این نوع دوم دیکتاتوری هرچه عمیقتر و منسجم تر بوده و هرچه بیشتر باعث از بین رفتن زنجیرهایی که بر پای تولید در دیکتاتوری گذشته شود، نظریه «از هرکس طبق استعدادش و برهرکس طبق نیازش» را زود تر میتواند عملی کرده و خود باعث نابودی تمام دیکتاتوری ها و منجمله خود گردد و انسانها هریک دارای ارزشی واحد با ایده ها، خواستها، لذت بردن ها، شادی ها، غم ها بطور کلی همه احتیاجات رنگارنگ و مختلفی که دارند، برای همه عزیز و محترم بوده و آنزمان است که دیگر تولیدات بشری بدنبال مصرف کننده میگردند تا در انبارها خاک نخورند و دست و پاگیر نباشند. دیگر ابزار دیکتاتوری یعنی بانکی وجود ندارد، کره زمین قادر میشود بدون شارلاتان های مدرن و قدیمی که متعلق به دوران نوح میباشند. بزندگی شاد و بی غمی دست یازند. پیش نمونه های آنرا دو بار بشریت تجربه کرده است.
پایه های مادی(عملی) آنرا میتوان در بازار چینی و ژاپنی دریافت که قادرند تمام جهان را با اچناسی بس مرغوب پر نمایند! هم اکنون تمام فقر در دنیا در اثر سر ریز تولید است و نه کمبود آن!
باشد که فرزندان ما لذتش را ببرند و دزدکی دست در دست هم در خیابانها ظاهر نگردند. آپارتاید جنسی(جدایی زنان از مردان) از بین برده شود که نان دانی خیلی از ما بزرگترها شده است.
سربلند باشید.