۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

717 - رنج، لذت، خلاقیت

انسان در مواجهه با خشونت، ترس، اضطراب، شرارت، تشویش و مانند اینها دو احساس متضاد دارد: رنج و لذت. انسان از تماشای «ناخوشی‌ها» رنج می‌برد. رنج واکنش اول است اما فرد ناگهان درمی‌یابد که از «مواجهه با ناخوشی‌ها» لذت نیز می‌برد؛ مانند، لذتی که از خواندن یا تماشای «تراژدی» حاصل می‌شود
این لذت و رنج اگر «در تناسب» باشند، هر دو باقی می‌مانند؛ یعنی، اگر رنج بیش از حد باشد، لذت از میان می‌رود و اگر لذت از اندازه خارج شود، رنج فراموش می‌گردد. در واقع، منظور از «تناسب میان رنج و لذت» حالتی است که مرز میان این دو مبهم می‌شود. جالب اینجاست که گویی، عنصر مبهمی مانند «خلاقیت» در «تناسب میان رنج و لذت» پدید می‌آید؛ به بیان دیگر، رنج و لذتِ بیش از حد «خلاقیت» را کور می‌کند

۸ نظر:

  1. لذت بردن از تراژدی قضیه اش به همین سادگی نیست البته. ارسطو و فروید و دوستان در خدمت شما

    پاسخحذف
  2. آره درسته :) قضیه اصلا به این سادگی نیست، تازه کنار ارسطو و فروید، هیوم و هگل و باقی دوستان هم هستن. ولی من اصلا درباره تراژدی حرف نزدم؛ یعنی، نگفتم «چرا» انسان از تراژدی لذت می‌بره، من فقط گفتم «انسان از تراژدی (به مثابه یه احساس ظاهرا ناخوشایند) لذت می‌بره»

    پ‌ن: ربطی به این بحث نداره اما درباره‌ی این که «چرا انسان از تراژدی لذت می بره»، این مقاله خوندنیه
    http://myweb.tiscali.co.uk/largerhope/Tragedy.htm
    حالا این مقاله رو خوندی یا نخوندی مهم نیست، صرفا نظر خودت رو هم بگی خوشحال می‌شم

    پاسخحذف
  3. یک جاهایی را قبول ندارم. رنج را چون آشنا زایی دارد، چون درک دارد، چون راه حل جویی دارد، چون تفکر دارد یا چون فقط رنج دارد دوست داریم. داستایفسکی و شخصیتهایی که میساخت از رنجشان لذت به معنای لذت نمیبردند. خود این نویسنده خلاقیت ش را مدیون یک چیز است و آن "آگاهی" است. آگاهی به اینکه چه میکند در برابر این رنج. از آن بخش ناچیز خلاقیت ذاتی بگذریم.... من به جای لذت(زمانی که رنج میبریم) آگاهی را به کار مبرم. آن وقت است که بین رنج و لذت سوئیچ هستیم. اصولن (نه همیشه) رنج بر ما عارض میشود و در حالت معقول از عوامل رنج زا دوری میکنیم. اما عوامل لذت زا به معنایی که من از شما برداشت کردم را میسازیم. این دو شرط نامساوی است گاهی وقتها. البته اینکه در رنج یا لذت غرق نشویم و بینشان تعادل بسازیم درست است. مثل زمانهایی که آنقدر خوشبخت و شادیم که میرویم کهریزک رنجی را ببینیم تا متعادل شویم(که ادیان مثلن میگویند اسمش زکات است یا هرچه). این از آگاهی است. پراکنده حرف زدم. اما لااقل غرق رنج شدن آگاهانه را مانع خلاقیت نمیدانم

    پاسخحذف
  4. @بی‌مخ
    تقریبا حرفت رو فهمیدم. من هم دوست دارم بگم لذت یعنی «آگاهی به رنج» چون مسئله‌ی آگاهی برام خیلی مهمه. اتفاقا تو همون لینکی که گذاشتم درباره‌ی این موضوع بحث شده و نویسنده در نهایت، باهاش مخالفت کرده. مثلا در برابر این نظر که «لذت از تراژدی محصول آگاهی از رنج است»، می‌گن که لذت الزاما همیشه با آگاهی همراه نیست و حتی گاهی با آگاهی در تضاده. می گن: لذت یعنی «از خود بیخود شدن» و اتفاقا موقع تماشای یه تراژدی یا رنج‌نامه یا چیزهایی شبیه این، ما بدون این که بفهمیم از خودمون رها می‌شیم، توی داستان غرق می‌شیم و به محض این که به این «از خود بی‌خود شدن» آگاه بشیم، لذت‌مون هم تموم می‌شه چون به خودمون آگاه می‌شیم.
    فکر می‌کنم در نهایت رنج و لذت مفاهیمی‌ان که مبهم‌ان و غیرقابل‌تعریف و برای همین وقتی از «احساسات» حرف می‌زنیم و مثلا، می‌خوایم یه «حس مشترک» رو بیان کینم، چاره‌ای جز «مبهم» حرف زدن نداریم، مثل همین نوشته

    پاسخحذف
  5. جایی خونده بودم که آدم از دیدن رنج و ناراحتی دیگران البته! رنج می بره ولی ناخوادآگاه خوشحال میشه چون این خودش نیست که درگیره اون رنجه! و از اینکه خودش تو اون موقعیت قرار نگرفته ناخودآگاهش لذت می بره در حین اینکه رنج میکشه...
    و به میزان دوست داشتن اون دیگری تناسب بین این رنج و لذت براش فرق می کنه

    پاسخحذف
  6. خوشحالم منظورم رو رسوندم و شما هم درست ادامه دادی. لینکی بود که بهم معرفی شده بود. موفق باشی

    پاسخحذف
  7. لذت خوندن یک تراژدی یا تماشای اون بیشتر بر می گرده به اینکه آدم خوندن و یافیلم دیدن رو دوست داره و اینکه وقتش رو پر می کنه لذت می بره. یا از این لذت می بره که با فهمیدن اوت تراژدی یه سری مسائل رو یاد می گیره. فکر نمی کنم خود اون تراژدی و مشاهده یا خوندن غم دیگران لذت بخش باشه.

    پاسخحذف
  8. چه عاقلانه....خیلی جالب بود

    پاسخحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید