۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

۹۰۱. تأملات نابهنگام ۱۶

آن وسط هندوانه را می‌گویند «گل هندوانه». چرا اینقدر دوستش دارند؟ به چیزهایی که خیلی محبوب یا منفورند، باید شک کرد. شاید برای همین، از مد خوشم نمی‌آید، اما ضدمد بودن که مسخره‌ترست. آخر، اینها که دو روی یک سکه‌اند. به سلیقه‌ی آدم‌ها اعتماد ندارم. به سلیقه‌ی خودم هم اعتماد ندارم. سلیقه را می‌شود گول زد. سلیقه که عقل ندارد. بماند که عقل را هم می‌شود گول زد. در این جهان، هیچ چیز مستحق آن نیست که زیادی محبوب یا منفور باشد. هر چیز که زیادی محبوب یا منفور شد؛ یعنی، کسی، جایی، دارد گول می‌خورد. دست «تبلیغات» در کارست. «گل هندوانه» هم تبلیغات است. اگر بگویم گل هندوانه را دوست دارم، یعنی گول خورده‌ام. اگر بگویم گل هندوانه را دوست ندارم، یعنی گول خورده‌ام. پس اگر بگویم گول نخورده‌ام، یعنی گول خورده‌ام؟

۴ نظر:

  1. احیانا این صحنه تو ذهنت نبوده وقتی جمله‌ی آخر رو می‌گفتی:
    http://www.youtube.com/watch?v=BCxCRI2Qv6U
    یا اگر هم نبوده قبلا دیدی این رو (که اگه بگی دید، بگم پس ناخودآگاه یادش بودی!)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آره شاید. البته این تیکه‌ی فیلم درباره‌ی عشق و رنجه. من حرفم درباره‌ی تبلیغات و سلیقه و این چیزا بود.

      در کل این «عشق و مرگ» عالیه. مرسی که یادآوری کردی. نشستم دوباره دیدمش

      حذف
  2. اميرحسين اكبري
    به وبلاگ منم سر بزنيد
    http://jimjimak.blogfa.com/

    پاسخحذف
  3. گل هندونه شیرین و ترده و هر چی به پوستش نزدیک میشه ب مزه تر و سفت تر میشه.

    پاسخحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید