۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه
648 - خارشهای مغز یک ویراستار که معشوقهای الکن داشت
او نشسته چشم در چشمم و از عشق میگوید
من به غلطهای دستوری جملههاش فکر میکنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا «ناشناس» نظر ندهید
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا «ناشناس» نظر ندهید