۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

که همچو شام، تیره بود "بامداد" وداع

ما نیز گذشته‌ایم
چون تو بر این سیاره بر این خاک
در مجال تنگ سالی چند
هم از این جا که تو ایستاده‌ای اکنون
فروتن یا فرومایه
خندان یا غمین
سبک‌پای یا گران‌بار
آزاد یا گرفتار.

ما نیز
روزگاری
آری.

آری
ما نیز
روزگاری...

۶ نظر:

  1. خوب شود اينجا اومدم يادم نبود. امروز حتمآ ميرم مزارش...
    مرسي كه گفتي.

    پاسخ دادنحذف
  2. هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی ست که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد.....

    پاسخ دادنحذف
  3. روزی که هر لب ترانه ایست
    تا کمترین سرود ، بوسه باشد

    پاسخ دادنحذف
  4. بيابان را، سراسر، مه گرفته‌ست.

    پاسخ دادنحذف
  5. سلام رفیق
    وبلاگت رو لینک کردم
    اگر خواستی وبلاگ منو هم با نام فنر بیحال لینک کن

    پاسخ دادنحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید