۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

363 - توهم در مطب

- وای دکتر به دادم برس
- آروم باش! اول یه کم اطلاعات می‌خوام، همون چیزای اصلی. بگو کجات درد می‌کنه
- مثه زمان بچگیم شدم که تب می‌کردم و دستام ورم می‌کرد
- اوکی! اینم یه آمپول کوچولو که دیگه آخ و اوخ نکنی اما شاید حالت تهوع پیدا کنی
- آآآ...خ! مردک مگه مرض داری! اینا چیه درآوردی؟
- الان باید Soloشو بزنی دیگه، منم Base می‌زنم
- ای ول! ای ول! اجرای pulse و بزنیم
- بوم بوم بوم...
- دی دی دیــــــ...

۴ نظر:

  1. تو ماه رمضون ؟ خدا بزنه تو کمرشون !

    پاسخحذف
  2. - بابا داری تمارض میکنی عزیزم!...اصلا دردی در کار نیست. فقط داری دور میشی، مثل کشتیِ دوردستی توو افق که دود میکنه.

    -نه بابا دکتر به جان مادرم دروغ نمیگم!

    -چی میگی بابا!؟ لبات تکون میخوره ولی من صداتو نمیشنوم!

    - خب دکتر جان اون گوشی نبض رو از گوشت درآر میشنوی!

    - آها!...آخی حالا میشنوم. تو از میون امواج به طرفم داری میای! ...وای! این کی بود؟!

    - کی!؟

    - بابا همین یارو که پشت سرم بود. تا اومدم یه نیگاه پشت سرم بندازم ببینم کیه رفته بود!!

    - پاشو دکتر جان پاشو!...پاشو اینقدر خودتو لوس نکن تو به یه زن هرزه نیاز داری! تازه مثل که اومدی توو شهر.

    پاسخحذف
  3. دهنت سرویس پسر :))))

    کل دیفال رو روی دور تند ردوندی

    پاسخحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید