۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

313 - مغالطه‌ی زمانی

[بی‌خیال...ده سال دیگه به مشکلات الانت می‌خندی]

تو رو جدتون کسی رو اینجور دلداری ندین

۸ نظر:

  1. کدئین چه عجب تو یه مطلب نیمه فلسفی دادی بیرونا!

    پاسخ دادنحذف
  2. چه خوب داری مینویسی ! دوست دارم اینجا رو انگار :دی

    پاسخ دادنحذف
  3. با مرگ نو عروس خفته به خونت چه می کنی؟ با تیر خفته در گلوی"ندا"یت چه می کنی؟

    گیرم که خون دست زدودی به چفیه ات با داغ ننگ خورده به روحت چه می کنی؟

    با مکر و حیله فریفتی قبیله را با "خیر ماکرین" که بصیر است چه می کنی؟
    ادامه در پست جدید از راهنمایی شما ممنون می شوم

    پاسخ دادنحذف
  4. در هر صورت الان ما تماشاچی هستیم 10 سال دیگه هم تماشاچی خواهیم بود 100 سال دیگه هم...
    میدونی چارش چیه(؟)...افیون!

    پاسخ دادنحذف
  5. خب مگه حقیقت نداره؟؟؟:( یعنی تو نمی خندی؟شایدم منظورت بیخود بودن نوع دلداریشه؟چون خود قضیه که حرف حسابه!!چه مغالطه ای آخه؟

    پاسخ دادنحذف
  6. چه بانمک!
    خوشم میاد از این تیپ میکروبلاگینگ ها!
    موفق باشی...

    پاسخ دادنحذف
  7. سمانه اینجوریا نیست! آخه این جمله یعنی: حالا که 10 سال دیگه قراره بخندی پس قضیه مهم نیست و بیخیال! کجای این حرف حسابه؟

    پاسخ دادنحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید