۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

268 - "مصلحت" اندیشم و دلدار من / گویدم مندیش جز دیدار من

شما توی یه «رابطه‌ی عشقی دو طرفه» هستین! و مدتیه معشوقتون داره چاق می‌شه. یه روز که خیلی گشنتونه می‌رین ساندویچی. ساندویچ شما زودتر تموم می‌شه و دارین به دومی فکر می‌کنین که طرف نصف غذاش رو میده بهتون. اما چرا؟ چون دوستتون داره؟ یا چون نمی‌خواد چاق بشه؟ جوابتون هر چی باشه مهم نیست، مهم اینه که از این به بعد اگه کسی بهتون گفت «عشق و مصلحت اصلا با هم جور در نمیان»، می‌تونین این مثال نقض رو بکوبین تو سرش

۲ نظر:

لطفا «ناشناس» نظر ندهید