باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست
ساز او باران، سرودش باد.
جامهاش شولای عریانیست.
...
گو بروید، یا نروید، هر چه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد؛
باغبان و رهگذاری نیست.
باغ نومیدان، چشم در راه بهاری نیست.
...
م. امید
تهران، خرداد 1335
تهران، خرداد 1335
داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید...
پاسخحذفقشنگه
پاسخحذف