۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

401 - سندروم وبلاگی

خیــلی بچه‌ی باحالی بود ولی از وقتی آمار خواننده‌های وبلاگش زد بالا، زیادی سر به زیر شد. ساکت، کم حرف، اصلا یه جورایی شده بود عین یه آدم نکبت بی‌نمک. حرفای بامزه‌شو نمی‌گفت تا ایده‌های وبلاگش لو نره

۱۵ نظر:

  1. از این گونه زیاد دیده شده در طبیعت

    پاسخحذف
  2. خیلی دوست دارم بدونم دقیقا چند نفر بعد از خوندن این پست از خودشون شرمنده شدن یا لبخند موذیانه زدند

    پاسخحذف
  3. بهترین راه اینه که اطرافیانت ندونن وبلاگ داری..!

    پاسخحذف
  4. ینی میگی بگیم میگما خیلی هم بد نیست آمارمون پایینه ها و بعد بگیم بخندیم؟

    پاسخحذف
  5. اگه مقصود و منظور کدئینه که من خیلی بعید میدونم که سر به زیر شده باشه و ...
    هر چند که میخواد ایده های وبلاگش لو نره، ولی حرفاش خیلی هم با مزه نیس .
    مگه اینکه یه کمی اسانس کدئین بهش اضافه کنه، تا مزه بگیره.
    ولی اگه منظورش کس دیگه ای باشه، چی بگم والا، من در مسند قضاوت نیستم.
    حالا چه ربطی به مسند و قضاوت داره بماند. قضاوتش با کدئین خونا.

    پاسخحذف
  6. شیطونه میگه بزنی کامنت دون اش رو بیاری پایین !!!

    پاسخحذف
  7. دیدی اونایی که خودشون از همه چش چـَرون ترن چقدر به خواهرشون گیر می دن؟

    پاسخحذف
  8. تو دیدی خواهر کسایی که از همه چش چرون ترن بیشتر چراغ میزنن؟

    پاسخحذف
  9. این دوتا بالایی ها به بیراه رفتن بحث سر ایده وبلاگ بود نه خواهر کی بهتره :))))

    پاسخحذف
  10. فکر کنم خیلی هم به بیراهه نرفتن. هدف اولی تیکه انداختن به نویسنده بود و هدف دومی تیکه انداختن به اولی که خب در این راه موفق هم شدن و این همه خلاقیت جای تشکر داره "این هوا"

    پاسخحذف
  11. نه اتفاقا، خیلی هم بچه خوبیه این اسپایدرمرد
    باس حرفاشو بشوی، بعد این پست ها رو ارسال کنی، نیاز یه فکر کردن داره

    پاسخحذف

لطفا «ناشناس» نظر ندهید