تعریف کلاسیک «انسان» یعنی «حیوان ناطق» رو اولین بار ارسطو به شکل سیستماتیک مطرح کرد. این تعریف بعدها با نقدهای مختلف مواجه شد. دکارت اون رو «مبهم و غیرواضح» میدونست و تجربهگراهای انگلیسی اساسا مفهوم «ذات» رو برای هر موجودی انکار کردن. نیچه به تاثیر از شوپنهاور «اراده» رو جایگزین «عقل و نطق» کرد و در دورهی معاصر هم اگزیستانسیالیستها انسان رو «موجود سیال، در حال انتخاب و تغییر مدام» در نظر گرفتن و نه یه ماهیت ثابت. اما به نظر من پاشنهی آشیل انسانشناسی ارسطویی اونجایی بود که «طوطی» کشف شد
نه جانور ، نه دیو ، نه مردم
پاسخحذفمعجونی از غرور و توهم
جنگل ولی بدون طراوت
دریا ولی بدون تلاطم
اوهوم - احتمالا
پاسخحذفای سفسطهگر !
پاسخحذفآره اتفاقا منم داشتم به این فک می کردم چند وقت پیشا. به قول تو این طوطی پاشنه آشیلشه. تقلید که ارسطو می گه. خب اگه فقط تقلید بود که ما هم هنوز تو غار بودیم که! ارسطو و برو بچ رو راحت می شه دیکانستراکت کرد( ما جدیدا افتادیم تو خط دیکانستراکت کردن ملت!!!)
پاسخحذف